سهند ما

خبر آمد كه عزيزي در راه است ...

1394/3/19 11:46
نویسنده : مامان سهند
365 بازدید
اشتراک گذاری


كوچولوي نازم،‌درست وقتي كه مامان درگير آزمون جامع دكتري بود و مي خواست مطالبي رو كه شش ماه خونده بود ،دو هفته مونده به امتحان مرور كنه .از راه رسيدي ...

20 ارديبهشت 94 ساعت 10:00 شب بالاخره جرات پيدا كردم و با بي بي چك فهميدم كه يه مهمون عزيز و كوچولو دارم و فرداي اون روز براي اطمينان از بودنت آزمايش دادم و 22 ارديبهشت ساعت 4 عصر مسوول آزمايشگاه( هدف ) بهم گفت مباركه مثبته ... خيلي شوكه شده بودم اولين كاري كه كردم به بابايي زنگ زدم كه سر كلاس بود و نتونست جواب بده ... بهش اس ام اس دادم كه " سلام بابايي من اينجام " بعدا بابايي زنگ زد و كلي ابراز خوشحالي كرد و بابت روز هاي سخت امتحان كه در پيش رو بود بهم دلداري داد .

چه روزهاي سختي رو با هم گذرونديم عزيز دلم ، ضعف و بيحالي و استرس امتحان . روزهاي 9 و 10 خرداد از صبح تا عصر با من سر جلسه امتحان بودي براي اين كه زياد اذيت نشي يه عالمه خوراكي هاي خوشمزه و مقوي با خودم بردم سر جلسه طوري كه مراقب جلسه فهميد كه من يه كوچولو دارم .

سر امتحان هر جا كم مي آوردم ازت مي خواستم كه كمكم كني و تو هم دريغ نمي كردي عزيز دلم .

فعلا اسمي كه برات انتخاب كرديم  "تربچه" است .

پسندها (3)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سهند ما می باشد